تو برو ، من هم برای اینکه راحت بروی میگویم : باشد ، برو خیالی نیست …
اما کیست که نداند بی تو تنها چیزی که هست خیال توست !
غمگینم همانند پرنده ای که به دانه های روی تله خیره شده و به این فکر میکند که چگونه بمیرد ؟ گرسنه و آزاد یا سیر و اسیر …
خیلی سخته خواب کسی رو ببینی که دیگه نمی تونی تو واقعیت ببینیش …
غمگینم مثل مرده ای که توان تسلی دادن به بازماندگانش را ندارد !
از همه آشناترم رفت و دیگه منو نخواس***فرصت گفتن نداد حتی برای التماس
خواستم آرزوهایم را به رخ روزهایم بکشم دیدم تو با روزها دست به یکی کرده ای ؛ آنها خودت را دارند و من فقط حسرتت را ؛ زبانم بند آمد !
از تو گفتن سوزش چشم می آورد و از تو نگفتن تورم گلو …
سخت است ببازی تمام احساس پاکت را و هنوز نفهمیده باشی اصلا دوستت داشت ؟
روزگار با ما خوب تا نکرد ، ما را خوب “تا” کرد …
اونی که سکته ی قلبی کرده مُرده
اونی که سکوت قلبی کرده مُرده تر …
|
امتیاز مطلب : 8
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3