داستان واقعی عاشقانه جدید


عضو شوید



:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



اینجا خونه منه... اینجا همون جایست که گفتم میخوام حرفام را بگم همون جایی که گفتم وقتی نیستم ودلت برام تنگ شد به خونه ام بیا... اینجا فقط برای توست همه حرفام حقیقته.... به قول این آدما رسم زمونه است رسم دلای رنگارنگ آدما... یادمه گفتی فرق داری!!! گفتی نگاهت مثل آدمایی که دیدم نیست ... یادته خندیدم وباور کردم... یادته گفتم تا اخرش من هستم... یادته گفتی ازخدا میخوام اونی که من میخوام و خواست خداست تو باشی...دیدی خدا هم با ما یار نبود ... تورا محکوم نمیکنم... فقط میخوام الان که نیستی .. از این ساعتی که من را بی تو کرد وتو را بی من... فقط برات اینجا بنویسم بنویسم که چقدر دلم روز وشب سراغت را میگیره چقدر دلم میخواد باشی ... بنویسم که اگه بودی چقدر روزها وساعتهام قشنگ بود... اینجا مینویسم تا روزی که فراموشت کنم روزی که دیگه آپ نکردم بدون فراموشت کردم دوست دارم حتی اگه آدما سرزنشم کنند .. __ _█████____████ ___████__████_███ __███____████__███ __███_███___██__██ __███__███████___███ ___███_████████_████ ███_██_███████__████ _███_____████__████ __██████_____█████ ___███████__█████ ______████ _██ ______________██ _______________█ _████_________█ __█████_______█ ___████________█ ____█████______█ _________█______█ _____███_█_█__█ ____█████__█_█ ___██████___█_____█████ ____████____█___███_█████ _____██____█__██____██████ ______█___█_██_______████ _________███__________██ _________██____________█ _________█ ________█

اگه دو نفر لب پرتگاه باشنو تو بتونی فقط یکیشونو نجات بدی ..کدومو نجات میدی؟؟

http://www.smileyarena.com/emoticons/Main/Love_Hearts/spin.gif  تبادل لینک هوشمند http://www.smileyarena.com/emoticons/Main/Love_Hearts/spin.gif
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان سایت عاشقانه  اورگ سوزلری و آدرس www.uraksozu.loxblog.comلینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.







نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

آمار مطالب

:: کل مطالب : 779
:: کل نظرات : 214

آمار کاربران

:: افراد آنلاین : 1
:: تعداد اعضا : 6

کاربران آنلاین


آمار بازدید

:: بازدید امروز : 286
:: باردید دیروز : 7
:: بازدید هفته : 302
:: بازدید ماه : 1661
:: بازدید سال : 98066
:: بازدید کلی : 244969

♥هـــرکــس از دنیا چیــزی برداشــت ...من دست برداشـــتم♥

داستان واقعی عاشقانه جدید
جمعه 1 / 11 / 1393 ساعت 7:44 بعد از ظهر | بازدید : 1401 | نوشته ‌شده به دست ƧƛƧƛƝ | ( نظرات )

رفته رفته از بودنش خوشحال و از نبودنش دنيا رو سرم
 
 
خراب ميشد! وقتى با كسى ميديدمش ديوونه ميشدم اما خب
 
 
من خيلى خود دارم!
 
 
خلاصه بعد چند وقت نميدونم كى بهش گفت كه من دوسش
 
 
دارم! اول انكار كردم اما وقتى ديدم كه كى اين حرفو زده
 
 
ميخواستم بميرم! صميمى ترين دوستم! با اينكه حس منو ب
 
 
اون ميدونست باهاش دوست شد! و همه چيو به امير گفت!
 
 
اون لحظه تنها كارى كه كردم فقط دويدم! نميدونستم كجا
 
 
دارم ميرم! فقط ميدويدم! يه دفعه خوردم به يه ماشينو ديگه
 
 
هيچى نفهميدم!
 
 
وقتى بيدار شدم همه جا سفيد بود! فكر كردم مردم اما صداى
 
 
مامانمو كه شنيدم فهميدم نه نمردم! فهميدم امير دنبالم كرده و
 
 
وقتى ماشين زده بهم اون اوردم بيمارستان!يه ماه و نيم تو
 
 
كما
 
بودم! خود امير بيرون نشسته بود! من به هواى سر درد
 
 
دكترو خواستم! وقتى اومد بهش گفتم كه به همه بگه من
 
 
حافظمو از دست دادم! هه مثل فيلما! اما واقعيت بود! قيافه
 
 
اميرم داغون شد وقتى دكتر بهش گفت!به مامانم يه چشمك
 
 
زدم كه يعنى من خوبم! چون از همون اول از همه چى خبر
 
 
داشت! بعد رفت بيرونو امير بعد چند ديقه با قيافه تركيده
 
 
اومد تو! من اونقدر سرد نگاهش كردم كه گريش گرفت! يه
 
 
دفه نشست رو زمينو فقط زار ميزد! من با اينكه تو قلبم
 
 
آشوب بود اما كارى نتونستم بكنم! خدايا چى ميشنيدم!سارا
 
همون شبى كه من تصادف كردم خودشو از پنجره پرت
 
 
كرده
 
پائينو درجا مرده! امير ميگفت كه هميشه دوستم داشته اما
 
 
نگفته! پرستارا اومدن ببرنش! نميتونستم چيزى بگم چون من
 
 
اونو نميشناختم! كاش ميگفتم امير وايسا من فراموشى نگرفتم
 
 
 
اما ... آخرين نگاه اميرم، عشقم، زندگيمو ديدم! اما
 
 
نميدونستم
 
 
كه يه رب بعد امير من بخاطره سكته قلبى براى هميشه از
 
 
پيشم ميره!



|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1

سایت عاشقانه ی اورگ سوزلری

تماس باما

محل تبلیغات شما

مطالب مرتبط با این پست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید

<-CommentGAvator->
Ramin vip در تاریخ : 1393/11/10/5 - - گفته است :
کلا یه سال پیش بود مگه ن داداش

هه روزگار عجیبیه فقط بلده با خاطراتش داغون کنه
پاسخ:به به سلام داداشی خوبی چه خبر کم پیدا شدی؟


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: